شرح عشق و عاشقي هم عشق گفت
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
  بدون شك در فرهنگ جهاني همه و اژه ها و كلمات به يك اندازه ساده و تعريف پذير نيستند. كلماتي همچون آب، غذا، نان، پوشاك و... و اژه هايي هستند كه همگان بدون تفكر و انديشه معني آنرا درك كرده و ارزش و احدي براي آن قائلند. اما در مقابل و اژه هايي و جود دارند مثل «عشق» كه تأمل و غور بيشتري رامي طلبد و به طول تاريخ بشري در مورد آن تظريات متفاوت و گاه متناقض و جود دارد. روشن است عشق و احوال عاشقان موضوعي است گسترده و تا حدي پيچيده كه به راحتي نمي توان در مورد آن نظر داد. چرا كه ماهيت عشق امري فرامنطقي است كه در قالب الفاظ و كلمات نمي گنجد.
هر چه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم خجل باشم از آن
عقل در شرحش چوخر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقي هم عشق گفت
عده اي از محققان به بررسي تحليلي مفهوم عشق و آثار موجود در اين زمينه پرداخته و با تحليل محتوا و كالبدشكافي اين آثار به نتايجي دست يافتند. عده اي معتقدند «عشق» پديده اي است زميني بين دوانسان و در محدوده حالات بشري قابل تفسير است، در مقابل عده اي ديگر «عشق» را گوهري تابناك از عالم علوي مي بينند كه در قالب حركت انسان به سوي خداوند قابل توضيح و تفسير است. اين گروه معتقدند آنچه در ميان انسانها به عنوان عشق تلقي مي شود يك توهم و عشقي مجازي محسوب مي شود. گروه سومي هم هستند مي گويند: عشق ماهيتاً روحاني است اما مراحل و درجاتي دارد كه از عشق زميني مي تواند آغاز شود و تا مرحله عشق رباني رشد خواهد كرد. به عبارت ديگر، در اين رويكرد فرد ازعشق به يك انسان آغازكرده، در نهايت يا در قالب فرد به عشق آسماني دست مي يابد و يا عشق زميني را براي خود كامل نديده و به سوي عشق آسماني حركت مي كند.

مفهوم عشق
بامطالعه فرهنگ لغات و بستر (Webster) چنين برمي آيد كه روابط فرد با فرد ديگر از مرحله آشنايي آن دو با يكديگر آغاز شده و ممكن است مرحله به مرحله تعالي يافته و تا مرتبه عشق بالا رود.
۱) آشنايي (Acquaintance)
الف ـ شناسايي به كسي يا چيزي
ب ـ شخص يا اشخاصي كه كسي با او يا آنها آشناست.
۲) احترام (Respect):
الف: احترام در كاملترين معناي آن در مورد آن چيزي به جا آورده مي شود كه ستوده، با ارزش و افتخارآفرين بوده «پرچم ملي»، يا به شخصي به جاي آورده مي شود كه داراي چنين كيفياتي بوده باشد، و لي ما ممكن است به پايگاه يا اداره اي احترام به جا آوريم بدون توجه به اينكه چه شخصي در رأس آن قرار دارد.
ب ـ احترام ممكن است تماماً از يك جانب باشد، در حالي كه ارادت معمولاً دوجانبه است
پ ـ احترام در مرحله پايين تري از ميل قرار دارد.
۳ـ ميل (Esteem): الف: ميل نظري مساعد و يا سنجش مبتني بر ارزش است. بويژه ارزشي كه برمبناي مشخصات اخلاقي و روحي و احترام و ارادت بوده باشد. ب: صفاتي كه احترام ياتوجه شخصي را به خود جلب مي كند، قابليت و دارابودن استعداد تشخيص ارزش شخصي ارزشمند.
پ: برآورد يا قضاوتي از شايستگي يا ناشايستگي عقيده، ارزشمندي.
۴ـ ارادت (Regard) الف: ارادت به يك شخص نظريه اي رواني يا عاطفي است كه از احساس عظمت او همراه با دوستي صميمي و قلبي حاصل مي شود.
ب:ارادت از محبت و علاقه دورتر و كم حرارت تر بوده و لي از ميل نزديكتر و گرمتر است.
پ: ارادت بيشتر شخصي بوده، دوري آن از ميل كمتر بوده و ملاطفت و يژه اي را اضافه مي كند.
۵ـ علاقه (Attachment): علاقه دلبستگي است كه شخص رابه شخص يا شيء ديگر ربط و پيوند مي دهد. ما صحبت مي كنيم از دلبستگي يك انسان به مقصود و هدفش ؛ ربط و پيوند او به حزبش، يا به هرچيزي كه او به نحواستواري به آن علاقه مند است، و لي بدون حساسيت مخصوص نسبت به علاقه او به سرزمين يا اشيايي كه او ممكن است گرامي داشته باشد.
۶ـ محبت (Affection): محبت عبارت است از احساسات دوستانه، عميق، رقيق و كشش دائمي به سوي شخص و يا شيء و كمتر از عشق سوزاننده و شديد است.
۷ـ عشق (Love): الف: عشق رشته درهم پيچيده اي از هيجانات و عواطف روانيست كه موجب مي شود كسي تملك كس ديگر را ارزشمند دانسته، از آن لذت برده، و براي آن نياز و ميل شديد احساس كند، و از نيكي كردن يا كمك يا ايثار به ديگري مشعوف شده و دامنه آن را افزايش و توسعه دهد.
ب: عشق دوست داشتن و ميل از روي اشتياق يا پرواز و خروج روح به سوي چيزي است عالي و باشكوه. بسيار زيبا و مطبوع و دلپسند به نظر مي رسد.
پ: عشق يك محبت نيرومند و پرجاذبه درمورد يك شخص، يا يك شيء و كشيده شدن به سوي آن شخص يا شيء.
ت: عشق شديدتر، جذابتر و لطيف تر از رفاقت و دوستي است و شديدتر، تكان دهنده تر و احتمالاً سوزاننده تر از محبت است.
ما از عشق سوزان محبت عميق و لطيف دوستي نزديك، استوار و نيرومند مي گويم.
به نظر مي رسد در سير تدريجي و تكاملي مفهوم عشق از رهيافت بالا بخشي از ابهامات ابتداي بحث برطرف شده باشد. چرا كه با اين روندملاحظه مي شود كه رسيدن به مفهومي به نام عشق مراتبي دارد كه دراين جدول ارائه شده است. البته اين را بايد دانست كه اين مفهوم ارائه شده، هرگز به شكل مطلق مطرح نيست و بخصوص درآيين هاي شرقي و عرفاني مضامين ظريف و پرمفهوم تري از عشق لحاظ شده است.

معني عشق
بدون شك درك مفهوم عشق با استفاده از كلمات و و اژه ها دشوارترين عملي است كه مي خواهيم انجام دهيم و اين درحالي است كه حتي درباب ماهيت آن هيچ نظريه مشترك و پذيرفته شده اي و جودندارد.
اما بسياري از محققان معتقدند عشق نيروي محركه تمامي كائنات بوده و در همه اجزاي هستي ساري و جاري است.
برهمين اساس مي توان عشق را احساسي كيهاني دانست كه نهايت آن شهود است و شهود به مفهوم يكي شدن با روح جهان است.

تعابيري از حروف عشق
احمدغزالي عارف قرن ۶ هجري در رساله خود به نام «رساله السوايخ في العشق» اسرار مضمر در حروف عشق را چنين بيان مي دارد: «اسرار عشق در حروف عشق مضمر است: ع(عين) يعني چشم و ديده؛ ش(شين) يعني شراب شوق؛ ق(قاف) يعني قيام به دوست.
چون فردي عاشق بود آشنايي يابد؛ بدايتش (آغازش) ديده (عين) بود و ديدن عين اشاره بدانست در ابتداي كلمه عشق؛ پس شراب مالامال شوق خوردن گيرد و شين اشاره بدانست، پس از آن از خود بميرد و بدو زنده گردد و قاف اشارت است بر قيام به دوست.
عرفاي ديگر نيز هركدام از منظري حروف عشق را تفسير و تبيين كردند.
مولوي مي گويد:
عشق است زهرچه آن نشايد، مانع
گر عشق نبودي، ننمودي صانع
داني كه حروف عشق را معني چيست؟
عين عابد و شين شاكر و قافست قانع
اما سنايي تفسير عشق را منوط به درك دروني آن مي داند:
«عين و شين و قاف را آنجا كه درس عاشقي است
جز كه عين و شين و قاف است و دگر تفسير نيست
نجم الدين رازي نيز دراين باره به زيبايي چنين گفته است:
عشق بي عين است و بي شين است و بي قاف اي پسر
عاشق عشق چنين هم از جهان ديگر است
شمار ديگري از عرفا لغت عشق را ريشه يابي كرده و نوشته اند كه:
عشق را در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معني كرده و آن را از ماده عشقه گرفته اند و آن گياهي است كه در فارسي به نام «لبلاب»ناميده مي شود؛ و داراي برگهاي نسبتاً درشت و ساقه هاي نازك بلند است كه به درخت مي پيچد و بالامي رود و به هيچ حيله بازنمي شود و درخت را مي خشكاند.
مي گويند چون اين حالت براي انسان دست دهد او را رنجور و ضعيف مي كند و رونق حيات او را مي برد. عشق صوري جسم صاحبش را خشك و زردرو كند. اما عشق معنوي بيخ درخت هستي عاشق را خشك سازد و او را ازخود بميراند.

فرق بين دوست داشتن و عشق و رزيدن
بين دوست داشتن و عشق و رزيدن تفاوت است. در دوست داشتن تعهدي و جودندارد، عشق و رزيدن تعهد است.
به همين علت است كه مردم زياد راجع به عشق حرف نمي زنند. بخصوص در دنياي امروز مردم كمتر به سراغ عشق مي روند. چرا كه درجوهره عشق تعهد و جوددارد. عشق درگيرشدن و خطركردن است و فرد را ازمرزهاي خود عبورداده و به سوي تعالي مي برد.
اما در دوست داشتن هويت فردي و گرايش به خودمحوري و جوددارد.
برهمين اساس است كه عده اي معتقدند بين عشق معمولي و عشق روحاني تفاوتي نيست. چرا كه عشق اصلاً روحاني است و عشق هرگزنمي تواند معمولي باشد.
علاقه و دوست داشتن تصنعي و سطحي است و لي عشق نافذ است، به عمق و جود رخنه مي كند. روح شخص را لمس مي كند.
بنابراين گزافه نيست اگر بگوييم هيچ عشقي معمولي نيست.

منبع:باشگاه اندیشه





:: بازدید از این مطلب : 547
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 مهر 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: